شعر با تو بودن


با تو لحظه هام پر از نور
بی تو تاریکه و سرده
مثل خورشید حضورت
دنیا دور تو می گرده
گلهای سرخ تو باغچه
همشون ارزونی تو
منو از خودم گرفته
عشق آسمونی تو
....
همه ی ترسم از اینه
تو رو ازدست بدم اخر
نباید عقربه ها رو
بذارم برن جلو تر
کاشکی خیلی پیش از اینها
عشق من تو رو می دیدم
آخه من توشهر چشمات
به خود خودم رسیدم
....
اومدی با ترن صبح
از یه شهر دورو بی نام
تو یه تعبیر قشنگی
واسه ی تموم خوابام
مثل خواب معبدی دور
که پر از راز و نیازه
پرم از محبت تو
پرم از یه عشق تازه
....

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:44 ق.ظ http://lavashak.blogsky.com

تبادل لینک
سلام

از دوستان و عزیزانی که تمایل به تبادل لینک

دارند دعوت می شود.

لطفا اسم مورد نظر را بنویسید

برای من بنویسید:عشق من لواشک

امیر چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ق.ظ http://khabar-chin.blogsky.com

سلام!
ممنون از اینکه سر زدی . راستش من زیاد شعر نمی خونم ولی از مطلبی که نوشتی خوشم اومد.
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد