ای کاش...

 

اگر روزی دلت خواست گریه کنی به من بگو.
قول نمیدهم بتوانم
بخندانمت؛ اما،
میتوانم با تو گریه
کنم.

اگر روزی خواستی از اینجا بروی،
نترس، به من بگو.
قول نمیدهم بتوانم تو را از رفتن
باز دارم؛ ولی،
من هم میتوانم
باتوبیایم.

اگر روزی نخواستی صدای کسی را
بشنوی، به من بگو.
قول میدهم سکوت
کنم.

اما اگر روز
ی صدایم کردی و پاسخ نشنیدی، زود بیا و مرا ببین.
شاید این منم که به تسلای تو نیاز
دارم

کاش تو مرا بخود میخواندی، کاش صدایت را از من دریغ نمیکردی .

آخر اینروزها به تسلای تو سخت محتاجم...

نظرات 3 + ارسال نظر
مهناز چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ب.ظ http://mahnazjoon2004.persianblog.com

سلام قاصدک خوب من....چطوری؟...خیلی زیبا بود...همه ی ما وقتی که به تسلی نیاز داریم تنهاییم ...این رسم روزگار است ....مرسی که بهم سر زدی...همیشه منتظرتم...تا بعد..

ارش پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:54 ب.ظ http://kaver.mihanblog.com

با کمال افتخار لینکتون رو اضافه کردیم. اگر قابل دونستید لینک ما رو به اسم نشریه کویر اضافه کنید... ابی باشید...

تسنیم سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:18 ب.ظ http://shahid-tasnim.persianblog.com

سلام فوق العاده زیبا بود با اجازتون برداشتم برای خودم توی کامپیوترم گذاشتم. قابل بدونید و به کلبه فقیرانه ما هم سری بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد